Monday 29 October 2012

سوءاستفاده کارمندها و مدیرها

یه حالت و یا به عبارتی یه احساسی رو میخوام بگم

مثلا فرض کنید شما یه پیشنهاد کاری خیلی خوب با حقوق و مزایای بسیار بهتری از انچه الان دارید میگیرید دارید و شرکت جدید هم مرتب با شما در تماسه  و اصرار داره که برید اونجا ،  ولیکن شما همچنان تو شرکت قبلیتون مشغولید به هر دلیلی که خودتون میدوند و دارید کارتون رو انجام میدید ، حالا تو این شرایط فرض کنید یکی از مدیرا ی شرکتتون سر یه مساله شروع میکنه با شما بحث کردن و تحدید هم میکنه که اخراجتون میکنه
شما که ترسی از اخراج احتمالی ندارید ولیکن دارید تلاش میکنید واقعیت مطلب رو به ایشون بفهمونید و در موضوع مورد اختلاف اقناعش کنید
اون مدیر هم  با تصور این که اهرم مهمی مثل اخراج در دست داره داره به شما فشار میاره

کلا نوع کار کردن و زندگی کردن کسی که مجبور به انجام کاری نیست ولیکن اون کار رو انتخاب کرده فرق میکنه و دیدش و رفتارش به صورت محسوسی متفاوته

تا چند سال پیش که وضع اقتصادی خراب بشه و فرصتهای شغلی زیاد بود ، افراد یه شرکتی رو انتخاب میکردند و بعد از توافق میچسبیدند به کارشون و بدون ترس از اخراج خیلی قشنگ کارشون رو میکردند و حرف و نظرشون رو میگفتند و مباحث خیلی علمی و مدیریتی پیش می رفت و تصمیمات گرفته میشد

یه مشکلی پیش اومد و رشد اقتصادی زیاد شد ، قیمت نفت شدید بالا رفت ، درامد های نفتی زیاد شد و پروژه و کار بالطبع زیاد شد و تقاضا برای بیروی کار بالا رفت ، در چنین شرایطی بعضی کارمندها سواستفاده کردند و شروع به زیاده طلبی کردند و درخواست برای افزایش حقوق زیاد شد
علنا کارمندا تهدید میکردند که مثلا سی درصد افزایش حقوق میخاند یا میرند اون یکی شرکت که بشون این پیشنهاد رو داده ، مدیرا هم که میدیدند از یه سو کار و پروژه داره میاد و نیاز دارند این کار ها رو انجام بدند با این درخواستها کم و بیش موافقت میکردند از سر مجبوری
ولی باید گفت شرایط عادی نبود ، هر روز میشنیدی که فلان مهندس که حقوقش بوده ماهی سه هزار دلار  در ماه رفته بهمان شرکت با حقوق پنج هزار دلار و از این جور اخبار ، تمام اینها در سالهای دو هزار و هفت و دوهزار و هشت میلادی بود
.
.
.
گذشت و گذشت و این بحران شروع شد و پروژه ها خوابید و کار ها کم شد و تعدیل نیرو ها شروع شد و تموم شد
در این دو سه سالی که در بحران هستیم انگار مدیرا هنوز برخوردشون از نوع انتقامه ، البته نه همشون 
هنوز من میبینم که شدیدا زور میگند و تلویحا میگند که این نظر منه و باید انجام بدی و وگرنه خداحافظ

حالا توی این شرایط مدیرا با کیا مشکل دارند با اون کارمند هایی که بواسطه تخصصشون یا ارتباطاتشون و یا شانسشون معمولا پیشنهاد کار تو جیبشون دارند و زیر بار زور نمیرند

همین یکی دو ماه پیش مدیر عامل ما فشار میاورد به یکی از همکار ها که مدیر پروژه بود که باید بره شش ماه دوحه قطر در حالیکه این برای یه مدیر متاهل که همسر و خانوادش اینجاند سخته هر هفته فقط دو روز پرواز کنه برگرد خونهو بقیه پنج روز رو ماموریت باشه ، حالا اگه این دو یا سه هفته بود میشد یه جوری قبولش کرد ولی شش ماه سخته
دیگه وقتی مقاومت همکارمون رو دید و متوجه شد اخطارهای تلویحیش اقای مدیر به جایی نمیرسه ، رسما گفت یا میری یا اخراج.
مشکل از اون جایی بالا گرفت که همکار ما همون روز استعفا کرد و به شرکت دو ماه فرصت داد و یه پیشنهاد کار یه شرکت رقیب رو هم گزاشت روی میز.

دیروز روز اخر دو ماه بود و مدیر با قلبی شکسته و رویی کم شده حرفش رو پس گرفت و همکارمون ماندنی شد.

----
عکس
درختها رو داخل ساختمون کاشتیم و فکر میکنیم اونها هم خوشحالند ، نیست خودمون از گرما و سرما فراری هستیم فکر میکنیم اگه برای درختها هم هونه بسازیم ممون هستند و تشکر میکنند 
درختهای داخل زرد و بی حال هستند و درختهای بیرون شاد و سر حال
احتمالا اونهایی که توی فضای باز هستند دارند حسرت اونهایی رو میخورند که داخلند و کولر دارند!!!
تویی ها هم حسرت اونها که تو فضای بازند رو میخورند
مثل ما ادم ها

No comments: